شخصی نقل می کرد : من با جماعتی همرا جنازه یکی از رجال دولت ناصر الدین شاه بودیم . و به عتبات و عالیات می رفتیم . در یکی از منزل ها جنازه را نزدیک خود گذاشته و مشغول صحبت بودیم . ناگهان دیدیم تابوت به حرکت در آمد و سگی بد صورت از میان ان بیرون امد .چون ان کیفیت را مشاهده کردیم تعجب نموده کنار تابوت امدیم وچیزی جز کفن در تابوت نیافتیم .
ما هم با چوب شبیه جنازه ساختیم و بصورت میتی درون کفن پیچیدیم و اطراف ان را با پارچه و شمع بستیم و به عتبات و عالیات
براساس آخرین خبرهای میراث فرهنگی کشف مومیایی یک عروس در مصر توسط باستان شناسان صورت گرفت.
این اکتشاف در یکی از گورستان های مهم شهر «اقصر» و توسط یک تیم باستان شناسی اسپانیایی صورت گرفت و جزئیات جدیدی درباره زندگی و مرگ مردمان مصر باستان در دوران دودمان هفدهم مصر باستان ارائه می دهد.
باستان شناسان معتقدند قدمت این تابوت که اوایل سال 2020 کشف شده است، به بیش از 3500 سال پیش باز می گردد. به گفته کارشناسان، این تابوت سفیدرنگ چوبی به یک دختر نوجوان 15
«تابوتهای دستساز» اثر ترومن کاپوتی.
این کتاب، گزارش مجموعهای از قتلهای زنجیرهای و واقعیه که خود نویسنده در جریان وقوع اونها بوده و شرحش رو به صورت گزارش به نگارش درآورده.
این ماجرا کاملا واقعیه و نمیشه مثل داستانهای جنایی نویسندههایی مثل آگاتا کریستی، ازش انتظار غافلگیریهای عجیب و غریب داشت. ولی همه چیز توی کتاب بسیار هنرمندانه و زیبا توصیف شده.
ترجمهی کتاب ترجمهی خوبی نبود. قبلا ترجمههای خوبی رو از بهرنگ رجبی خونده
در بازی ویدیویی GTA VICE CITY ، رستوران پیتزا فروشی در منطقه پایین شهر این بازی وجود دارد کنار این پیتزا فروشی یک مغازه فروش تابوت و کمی ان طرف تر یک قصابی است اگر شما پشت این مغازه تابوت فروشی بروید میبینید که سه قبر وجود دارد که یکی از این قبر ها سرگشاده است جنازه ای که در ان خاک شده یک دست ندارد .
سپس به سمت قصابی که بروید میبینید یک دست انسان پشت ویترین گوشت ها قرار دارد و ظرفی کنار ان است که روی ان نوشته شده HUMAN ORGANS به معنی اجزای بدن انسان از ا
من که گفته بودم تو را خلق کرده ام برای بندگی. برای من فرقی نمی کند که چه میکنی؛ صرفاً بندگی ات و کیفیت اش برای من حائز اهمیت است و لاغیر.
این که تو ماندهای بین ماندن و یا رفتن، خواندن و یا نخواندن، تغییر یا ثبات، ؛ اینها بویِ "خود" میدهند. میخواهی "من" را بزرگ کنی و جلوهگر آن وجهی شوی که اندکی با بندهگی همخوانی ندارد. راه کمال را میجویی طبعاً اما رهی خیال باطل. 《وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا》 را یادت هست؟
هر و
خیبر صہیون تحقیقاتی ویب گاہ: امام زمانہ (عج) کے ظہور کے زمانے کو جن قوموں کی جانب سے بڑا چیلنج ہے ان میں سے ایک قوم یہود ہے۔ یہودیوں کی تاریخ کئی نشیب و فراز سے بھری پڑی ہے۔ قرآن کریم میں یہودیوں اور بنی اسرائیل کے بارے میں متعدد آیات موجود ہیں جو ان کے کردار و صفات کی طرف اشارہ کرتی ہیں۔ بعض آیات میں ان کی ابدی ذلت و خواری اور ہمیشہ کے لیے نابودی کی طرف بھی اشارہ ملتا ہے۔موجودہ قرائن سے معلوم ہوتا ہے کہ امام زمانہ عصر ظہور میں دو مراحل میں یہودی
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:
دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار میشود دعوت میکنیم!در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت میشدند، اما پس از مدتی کنجکاو میشدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آنها در اداره میشده که بوده است.این کنجکاوی تقریباً تمام کار
حضرت بمن فرمود ایندونفر رک میشناسی عرصکردم اری اینهااهل بارا رما هستند واز طایفه زبدیه میباسدو عقیده دارند که شمشیر پیغمبر صلی الله علیه و اله نز.د عبد الله بن حسن است فرمود خدای لعنتشانکند دروغ مبگویند بخدا که عبد الله بن حسن انرا ندیده نه با بک چشم نه با دو چشمش وپدرش هم انرا ندیده جز اینکه ممکن است انرا نزد علی بن حسین دیده باشد گر راست مبگوبند چه علامتی در دسته انست و چه نشانه. و اثری در لبه تیغ انست همانا شمشیر پیغمبر صلی الله علیه اله ن
مادرش نقل می کند: سیدرضا حسینی که دایی محمد حسین بود، سال 1366 به شهادت رسید. ایشان را در امامزاده علی اکبر چیذر دفن کردیم. سال های بعد که پسرخاله ی محمد حسین فوت کرد، تابوت او را به امامزاده برده و اتفاقا کنار قبر دایی اش گذاشته بودند تا مزارش برای دفن آماده شود. محمد حسین آن روز دست روی تابوت پسرخاله اش گذاشته و گفته بود: آقا محسن، از جای من پاشو اینجا جای من است!
آن موقع همه این کلام را شنیدند اما کسی متوجه نشده بود که منظور پسرم از این حرف چیست.
روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و دارایی زیادی جمع کرده بود قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم. او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند. چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرح
روضه ما اولین خنده تو بود، بعد از وفات پدر!پینوشت:نقل کردهاند: حضرت فاطمه (س) بعد از وفات پدرش هرگز خندان دیده نشد، جز آنکه یکروز لبخندی زد، آنگونه که دندانهایش آشکار شد.(الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷۳؛ حلیه الاولیا،ج۲، ص۴۳)این یکبار هم زمانی بود که آن حضرت تابوت خود را مشاهده کرد و خوشحال شد که بدنش را نامحرمان نخواهد دید...(تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۵)
بوی خون آید ز سیب و هم انار و توت تو،
نوحه غم آید از گهواره و تابوت تو.
حاصل باغ انارت میوه نارنجک است،
شد سلح هم مذهب و هم دین و هم معبود تو.
آن قدر بمبی عدو برریخت در بام و درت،
کور سازد چشم بدخواه ترا خاکسترت.
مام افغانم، نبینی چشم گریان مرا،
بی گنه قربان مکن تو طفل ارمان مرا.
ای فلک، بشنو تو آخر آه و افغان مرا،
از جهالت کی رهانی خلق افغان مرا؟
به نام افریدگار
عزیزان،سلام
امروز میخوام یکی از معروف ترین اهنگ های امروزی رو براتون اینجا بزارم
اهنگ رقص تابوت...امیدوارم که خوشتون بیاد
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
خیلی ممنون که نظر بدین
موفق باش
تو نودهشتیا، کافه قلم، کافه رمان، لحظاتی با علیرضا حقیقی و کانالهای تلگرام رمان نویسی مجازی و آنلاین رو تجربه کردم که دو موردش موفق و کامل بوده و گناه شیرین و نه روی ماه لعنتی نتیجهش بودند. نمیدونم بعد از مرور چندبارهی رمان اسطوره، چی شد که دلم برای آنلاین نویسی تنگ شد. اما میخوام دوباره امتحانش کنم. این بار تو وبلاگ خودم!
و با اولین رمانی که به صورت حرفهای نوشتم و منتشر نکردم... تابوت خالی!
«مردی به نام شهاب من را اینجا رساند و
روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول وداریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم رابه آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.
زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع گقت.زن نیزبه قولی که داده بود عمل کرد. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجاآوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند،
ناگهان همسرش گفت : ص
♦️خدا رحمت کند ، شاعر انقلابی ، آقاسی می گفت :
اگر نماز قضا بشه میشه جبران کرد اگر روزه قضا بشه میشه جبران کرداگر ...
ولی اگر ولایت قضا بشه ، نمی شه جبران کرد
یکبار در سقیفه قضا شد ، حضرت زهرا (س) را شهید کردند ،یکبار در صفین قضا شد ، حضرت علی (ع) را شهید کردند .یکبار در کوفه قضا شد ، تابوت امام حسن (ع) تیرباران شد.یکبار در کربلا قضا شد ، بر پیکر امام حسین (ع) اسب تازاندند.
مواظب باشیم ولایتمان قضا نشود .
دیشب شوهرم مرد. شب قبلش وقتی داشتم پاشویهاش میکردم آرام آرام گریه میکرد. آمدم بالا و پیشانیاش را بوسیدم، دستی بین موهایش کشیدم و به چشمهای درشت قهوهایاش خیره شدم. هر چی میپرسیدم عزیزم چرا اشک میریزی چیزی نمیگفت. فقط هر از چند گاهی سرفه خشکی میکرد و تنش روی تخت بالا و پایین میرفت.
بیماری یک ماه است که سایهاش را روی شهر انداخته. هر روز جنازههای زیادی را در نزدیکی کلیسا به خاک میسپاریم. زیر تابوتهای چوبی را میگیریم و
آدم وقتی منتظر یه مهمون خاص باشه، حالش خیلی جالب میشه، هی چشمش به راهه که این مهمون از راه برسه. حالا اگه از کسایی باشه که کنارش حالِ آدم خوب میشه و از دیدنش ذوق می کنیم، حالمون جالب ترم میشه، هی از پنجره نگا می کنیم ببینیم اومد یا نه! حتی ممکنه بهش زنگ بزنیم...
روز هشتم محرمِ امسال، ماهم تو هیات یه مهمون ویژه داشتیم. البته مهمونِ اون روز ما فرق می کرد با بقیه مهمون ها و یکم خاص تر بود. اونروز قرار بود یه شهید گمنام بیاد تو هیاتمون و مهمونمون بش
آهنگران چه قشنگ میخوند اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت باز, باز است....حالا من یه چیزی میگم قول بدین بهم نخندید.
نخندید ما دلمون یه جایی بدجوری ترک خورده یوقت میشکنه...
کی ترک خورده؟ یک راست میرم سر اصل مطلب... همون روزی که تابوت پدرو آوردن تو حیاط خونه... همون خونه ای که آجرهاشو با دست خودش رو هم گذاشته بود... همون خونه ای که نقشه شو با دختراش با یه تیکه چوب رو زمین خاکی کشیده بود... آره ... همون روز دلم ترک خورد که قدم حتی به زانوی پاسدارایی که تا
در آغوشم بکش ای مرگ،می خواهم جهانم را بخوابانم
#علیرضا_آذر
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیسدار فانی را واداع کرد.
زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید
درآخرماه صفرزهراعزاداری کند/گریان شده بهرپدرزهراعزاداری کند/همراه حیدردرغم سنگین ختم المرسلین/باکودکان باچشم ترزهرا عزاداری کند/اودیده داغ مجتبی با ظلمهای همسرش/بادیدن خون جگر زهراعزاداری کند/دشمن به تابوت حسن تیرجفا انداخته/برماتم سخت پسرزهراعزاداری کند/این روزهاکه زینبش از کربلابرگشته است/همراه باخیل بشر زهراعزاداری کند/او کربلایی گشته وسوی حسینش اشکریز/این اشکهادارداثرزهرا عزاداری کند/سوی امام هشتمین اوراهی مشهدشود/بهرغریب در
تاکنون آن چه از عنصری ملک الشعرا دربار سلطان محمود خوانده بودم نشان از یک شاعر مقتدر درباری که شعرش سایه بر ادبیات و شاعران معاصرش انداخته ، جاه و جلال و شکوه شعر و جایگاه و اموالش در هالهای از افسانه مورد توجه شاعران بعد ازاو بود ، داشتاما این رباعی دلچسب و مطلوب که در همه اعصار مخاطب خاص خود را دارد به آدمی حالی دیگرگون دارد . همه دوستان را به مطالعه این رباعی قابل توجه دعوت می نمایمچون می گذردعمرچه آسان و چه سختوین یکدم عاریت چه ادبار و
آکاآپ: اتفاقی عجیب و غیرقابل باور کارکنان مسئول خاکسپاری را شوکه کرد ، نوزاد تازه متولد شده کنار جسد زنی که هنگام فوت باردار بود برای آنها باورکردنی نبود. برای مطالعه جزییات بیشتر از این اتفاق عجیب و غریب در ادامه مطلب با آکا همراه باشید.
ادامه مطلب
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار میشود دعوت میکنیم!
ادامه مطلب
بعد وقتی من میگم این دنیا دنیای جبره، میگن نه.
جبر یعنی همین که میخوام برای چند دقیقه واقعا ناپدید بشم و نمیتونم.
اصلا دلتنگی رو با چی اندازه میگیرن؟ واحدش چیه؟ یکای استاندارد کوفتیش چیه؟
دلم اینقدر تنگ شده که جاش توی سینهم خالیه. یه حفره توخالی، هیچی نیست دیگه.
بعد خب خیلی مسخرهست، که هر طرف رو نگاه میکنم میبینمت با اینکه پونصد ششصد کیلومتر فاصلهست از اینجا تا اونجا. که مثلا یکیو تو خیابون میبینم که کوچکترین شباهت
فاکنر ادعا کرده این کتاب رو ظرف شیش هفته نوشته و اصلا وقت واسه ویرایشش نذاشته و همونطوری بدون بررسیِ مجدد منتشرش کرده! دریابندری می گه مگه می شه شیش هفته روی کوره کار کنی و این کتاب رو هم بنویسی؟ مگه می شه هم عرق ریزی جسمی داشته باشی (به واسطه ی کار روی کوره) و هم عرق ریزی روح (به نویسندگی می گن عرق ریزی روح) ؟ به نظر من کسی که درست یک سال قبل از این کتاب، کتاب #خشم_و_هیاهو رو می آفرینه؛ دروغ نمی گه، یعنی اگه هم بخواد دروغ بگه نمی تونه بگه. می گن این
شهدا مچکرم!بعدا می نویسم،الان باید برم
عجب مردونه صفتن این شهدا!!عجب رنگ خدا دارن این شهدا! دیده بودم یه قدم برداری خدا صد قدم بر میداره،اما شهدا رو انقدر واضح!!!!
نمیدونم واقعا تأثیر اون ِِ یانه! همین کانال شهدایی که راه انداختیمو میگم!هنوز چیزی نگذشته ازش که اینجوری دعوت بودم! همینجوری دارم فکر میکنم حرفای من با خدا دردودلام حال این روزام و بالاخره امروز...
مدیر گفت ساعت 10:30 آماده باشین چند نفری میریم!کجا؟!....
رسیدیم مقصد...من ،مدیر و چند تا هم
باران شلاق میزند بر شانههای عریانم
پرستو ها لانه میکنند بر ترقوههایم
میان سینههایم گنجشکی آرام خفته است
قسم میخورم که من از آنان درماندهترم
گودی کمرم، که کم دارد حلقهٔ دستانت را
موی کوتاهم، که رمقی برای رقص با باد ندارد
چشمان بیقرارم، که هالهای از غبار دلتنگی درشان موج میزند
فوج قوها خیلیوقت است از ذهنم پر بسته
فریاد کلاغها اما مجال نمیدهد ذهن ناآرامم را
در این طوفان سهمگین، مرکز ثقل دردها منم
هرشب سر بر شانهٔ دیو
به هر حال تو یک تابوت داری و منی ک از تک تک این کلمات متنفرم. به هر حال در تو اشتیاق کمی بود و منی ک سرشار از حماقتم. برایم فرقی نکرد، هزاران بار به چشم، به گوشت و قلبم دیدم و نفهمیدم، نخواستم چنین فهمیدنی را. به یقین، به قوانینِ جاذبه و هر چه ک بشود آن را معتبر شمرد. به تابش اولین پرتو صبحگاهی ک می نشیند روی این دنیای مادی، همگی معنای یکسانی دادند و من هم آن را شنیدم ولی نخواستم ک ببینم. صدایِ قلبِ من سنگین است و از درک کردنش منزجر می شوم. به پمپاژ
به هر حال تو یک تابوت داری و منی ک از تک تک این کلمات متنفرم. به هر حال در تو اشتیاق کمی بود و منی ک سرشار از حماقتم. برایم فرقی نکرد، هزاران بار به چشم، به گوشت و قلبم دیدم و نفهمیدم، نخواستم چنین فهمیدنی را. به یقین، به قوانینِ جاذبه و هر چه ک بشود آن را معتبر شمرد. به تابش اولین پرتو صبحگاهی ک می نشیند روی این دنیای مادی، همگی معنای یکسانی دادند و من هم آن را شنیدم ولی نخواستم ک ببینم. صدایِ قلبِ من سنگین است و از درک کردنش منزجر می شوم. به پمپاژ
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
میکشم از هجر او صد جامِ خون دل به دوش
میبرم در هر قدم وجدانِ آب و گل به دوش
من غم هجران خورم غافل غم بود و نبود
حسرت دنیا چرا باید کشد عاقل به دوش
سوی میخانه روم هرشب پریشانتر ز پیش
تا مگر پیدا کنم ساقیِ خونِ دل به دوش
وصلِ او ممکن نباشد اندر این ماتمسرا
کی تواند غمزه ی او را کشد جاهل به دوش
در پی محمل دویدن، شرط مجنون بودنست
«٢٤٨»وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ و پیامبرشان به آنها گفت:نشانهى حکومت او این است که تابوت(عهد) بهسوى شما خواهد آمد،(همان صندوقى که)آرامشى از پروردگارتان و یادگارى از میراث
چهار تا فیلم هست:
یکی از پسر شهید بالای تابوت پدرش و اون یکی از پدر شهیدی که به استقبال پسرش اومده، سومی خواهر شهیدی که خداحافظی میکنه با برادر شهیدش و مادر شهیدی که با جنازه پسرش رو به رو میشه !
برای همه اموات امروز حمد و سوره بخونین
خدا همه ما رو بیامرزه
+ من هیچ دین و ایمونی هم نداشته باشم نمیدونم چرا برای شهیدا یه جایگاه خاص قائلم، یه بار تو محل شهید آوردن هزار تا کار داشتما ولی برای خودم فرض بود اصلا دست خودم نبود برم زیر تابوتش همراهیش ک
وقت عزای شیعه برمجتبی رسیده/زهری بکام مولا دراین عزارسیده/باشدحسن غریب و تنهای درمدینه/درخانه ولایت دشمن کجا رسیده/محبوب مصطفی ونوردوچشم حیدر/برقلب نازنینش بنگرچه ها رسیده/همراه مادرخودبوده است وقت سیلی/مزد نبی وحیدر آنجا فرارسیده/تابوت مجتبی را دشمن زندبرآن تیر/داغ امام دوم تاکربلا رسیده/اینک بقیع خالی از خیل زائرین است/ای شیعه ولایت وقت ندارسیده/باگریه بهرآقامرهم بده به زینب/تسکین اهل بیت و آل عبا رسیده/شال عزابه دوش مهدی و رهبرماست/ا
زبانم لال دیدم بر جهنم
شوی داخل،ولی افسرده ای تو
دودستی داده ای اموال وراث
زهستی جان فقط آورده ای تو
شدی قاضی،شدی هم متهم تو
که چون تابوت را هم خورده ای تو
ز برزخ آمدی بیرون تو برزخ
بپرسیدی چراتو زرده ای تو
بگفتی هست اموالت فراوان
هزاران سود بیجا برده ای تو
بگفتی جزربا خواری وآن کار
گناهانی دگرهم کرده ای تو
بگفتی گر که برگردی به دنیا
دهی سیلو بجای گرده ای تو
به لب دارم سخن هارا نگویم
قیامت تاشود،در پرده ای تو
بگفتم من کمی از آنچه دیدم
خدا ر
سلام
باید رفت،
باید دنبال پرچمت تا ابد رفتباید موند،
باید پای این روضه ها تا ابد موند
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
اگه خدا بخواد ما هم راهی شدیم دوستان
ان شاالله فردا عازمیم و شب جمعه کربلا دعاگ
دو تیله ى سیاه در چشمانش بود.
مى گفت از زاهدان آمده اما اهل زابل است.
مى گفت شهر که خشک شد، آب که تمام شد، گرد و خاک ها آمدند و من نفس کشیدن برایم سخت شد، به ناچار به زاهدان رفتیم براى زندگى.
مى گفت، آب که بود همه چیز خوب بود، خوش و خرم همه کنار هم بودیم اما حالا...
براى مشکلات استخوان و گردن درد آمده بود تهران. مى ترسید در تابوت سفید نفسش دیگر بالا نیاید. آمدم برایش توضیح دهم که جاى نگرانى نیست که گفت، "آسم دارم، جاى بسته نفسم مى گیرد."
پرسید ازدوا
موزه ی تاریکی
می توان گفت که یکی از بهترین و عجیب ترین موزه های موجود در کشور آلمان موزه ی تاریکی می باشد.از جالبی های موزه ی تاریکی این است که افراد راهنما نابینا هستند و در داخل موزه ی تاریکی به همه عصای سفید داده می شود.شما به داخل ساختمان شش طبقه و بسیار تاریکی وارد می شوید و راهنماها نیز شما را در طول مسیر راهنمایی می کنند.تنها چیزهایی که در موزه ی تاریکی احساس می کنید صدای عصاهای سفید است.دلیل ساخته شدن موزه ی تاریکی به خاطر این است که مرا
تهران که بودم رفته بودم دیدنشان. یعنی آنها دعوتم کردند و من رفتم. قد یک قرن مهربانیشان گرمم کرد. آخرین باری که فرصت شد خداحافظی درست و حسابی کنم را خوب یادم هست. اشک جای خودش را به بغض داد. بغض سنگینی که راه گلویم را بسته بود. گفتم فراموشم نکنین و بغض از گوشه چشمهام چکید روی سنگفرشهای سرد پیاده روی بهشت زهرا...
چند ماه گذشت. من نرفتم. آنها آمدند...این همه راه تا کرمانشاه را... صدایم کردند، یک جورِ آشنا و مهربان. رفتم که جواب بدهم، دلم را لابلای
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
اوایل جنگه؛ عراقیا حمله می کنند و یکی از شهرک های ایرانی مرزنشین رو اشغال می کنن. بسیاری می تونن از شهر خارج بشن و بسیاری هم کشته می شن. حالا علاوه بر تعداد اندکی که دارن دفاع می کنن یه دختر 8،9 ساله هم تو شهر باقی مونده و همینطور که در شهر سرگردونه، یه بچه شیرخواره رو پیدا می کنه و ...
یک روایت متفاوت از شروع جنگ تحمیلی. بسیار بسیار فیلم جذابیه و روایت جذابی هم داره. نکته دیگه اینکه بازیگرای کوچولوش خی
بابا مهدی جان؛ وصیت کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم
آن شب در معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم اما هرچه گشتم آغوشی نبود
عکس هایت را کنار مامان دیده ام، قدو قامتت، دستهایت. همان عکسها که مرا در آغوش داشتی پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت نبود؟
خواستم مثل رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد دستانم استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست باشد سهم من از آغوشت همین بود..
عاشقانه های سلما
شهید مهدی ثامنی راد
@ahmadmashlab1995
منظور از فلق در قرآن چیست؟
خداوند در سوره فلق میفرمایند: قل اعوذ بربّ الفلق.
اما فلق چیست؟
علامه مجلسی رضوان الله علیه در کتاب عین الحیات آورده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
فلق، چاهی است در جهنم، که اهل جهنم از شدت حرارت آن استعاذه مینمایند و از خدا طلب مینمایند که نفسی بکشند. چون نفس کشید، جمیع جهنم را سوزانید. در آن چاه صندوقی از آتش است، که اهل آن چاه از حرارت آن صندوق استعاذه مینمایند؛ و آن تابوتی است که در آن تابوت،
تقویم شیعه
بیست و یکم رمضان
۱- شهادت امیر المومنین علیه السلام
امام المتقین امیر المومنین علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان مقارن طلوع فجر به شهادت رسید، در حالی که از سن مبارک حضرتش ۶۳ سال گذشته بود. در بیستم ماه رمضان اثرات سم در پاهای مبارک امیر المومنین علیه السلام ظاهر شد و پاهای مبارک ورم کرد. در شب بیست و یکم اثر زهر بر بدن مبارک امیر المومنین علیه السلام بسیار شد. حضرت فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود و وصیتهای
وقتی مهدی عزیزی و رضا کارگر برزی که باهم شهید شدن ,یک هفته دنبال کارهاشون بود . شهید کارگر برزی که کرج بود ;فقط دنبال بنرو عکس و اینجور کارهاش بود .یه عکسی هم داره که با بلوز سفید زیر تابوت شهید کارگر رو گرفته. دفعه آخر که داشت می رفت سوریه یه آمادگی عجیبی پیدا کرده بود . هر وقت میرفت منطقه می گفت نمیتونم وصیت نامه بنویسم .سخته . چی بگم .ولی بار آخر گفت که ;وصیت نامه مو نوشتم .به ماهم. همش می گفت منو تو گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها دفن کنید.گ
هو سمیع
.
#قسمت_سی_و_دوم
.
- اگه شما با اون ها نبودید شاید هیچ کدوم از اتفاقات قبل و الان نمی افتاد
- تو متوجه نیستی
وقتی در جایگاه رهبری باشی تمام تلاشت رو واسه هدایت همه چیز می کنی
تذکر می دی
انزار می دی
بشارت می دی
خط فکری می دی
اما یه تنه نمی تونی همه رو درست کنی
من جلوی همه ی این ریش سفید های جاهل بایستم بگم هیچ کاره اید دیگه مردم چه پناهی خواهند داشت
مردم طرف من اند اما خواص در جهل اند
ار کسی مسئولیتی داره و من نمی تونم تو روستا تمام مسئولیت ه
تقویم شیعه
پنجم ربیع الاول
وفات حضرت سکینه علیها السلام
حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین علیه السلام ۵۶ سال پس از واقعه کربلا، در شب پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ هجری قمری در مدینه وفات کرد. مادر ایشان حضرت رباب علیها السلام است که با هم در واقعه کربلا حضور داشتند، و همواره با اسرا به کوفه و شام رفتند. در صبح روز رحلتش محمد بن عبد الله (نفس زکیه) چهارصد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمرهها سوزانید. خالد بن عبد الملک حاکم
بعد از شورش اتباع احمد بصری در تربت حیدریه و درگیری با مامورین نظم وامنیت
تعدادی از یاغیان این جماعت بازداشت شدند
جالب این جاست که امام فیسبوکی در این باره بیانیه داده است
در بیانیه بازهم رسوایی به بار آورده و جهل خودش را نشان داده است
علاوه بر خطاهای موجود در گفتار ونوشتار، در سطر ششم بعد از موضوع
نوشته
ادناه فیدیو فی تربة حیدریه فی مشهد!!
یعنی در زیر نوشته : فیلم درگیری در تربت حیدریه در مشهد است
این یعنی جهل ورسوایی و بی سوادی
چون
{دولت کریمه امام عصر(عج) - شماره 37}
تورات و انجیل "واقعی" در عصر ظهور
امام باقر(ع) فرمودند: مهدی، برای این مهدی نامیده شده که مردم را به امری پنهان هدایت میکند و تورات و سایر کتابهای خداوند را از غاری در "انطاکیه" بیرون می آورد و میان اهل تورات، با تورات و میان اهل انجیل، با انجیل و میان اهل زبور، با زبور و بین اهل قرآن، با قرآن حکم میکند. [غیبت نعمانی باب۱۳ ح۲۶]
"قائم علیه السلام میخواهد برای همیشه به نفوذ یهود و نصارا و دیگر دین ها و آیین های تو
امروز عصر رفتم پیش جوشکار
در زدم، نبود
بعد از دو دقیقه با موتورش آمد
گفتم سفارشم چه شد؟
گفت:
جوشکاری را کنار گذاشته ام ، این روزها نجاری می کنم
"""شاید فیلم وسترن دیده باشید
همیشه یک نفر تابوت می سازد و منتظر مردن دیگران است تا سکه به جیب بزند؛ """
من خواهم مُرد و تابوتم را تو می سازی ای جوشکارِ برجامی من.
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارندچند تن جای همه دلهره و غم دارندداغ سنگین که شود، پیر شدن هم داردخانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم داردهر که یک گوشه از این خانه عزادار شده استجای جایِ حرم فاطمه گلدار شده استخانه از بوی گل یاس معطر ماندهروی دستاس رد پنجه ی مادر ماندهسرخ شد پلک علی بس که جراحت می دیدآسمان سوخت دلش وقت غروب خورشیدآب می ریخت ولی آب دگرگون می شدنه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شدداغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت استوای بر بازوی او رد غلافی سخت
کتاب باستان شناسی آیین تدفین
مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان به آثار بجای مانده، آئینها و عقاید مردم ساکن فلات ایران در ارتباط با مرگ و مردگان میپردازد. ایرانیان در دورههای باستان گاه جسد را با موم میپوشاندند و آنگاه آن را دفن میکردند چنانکه در جنوب ایران متداول بود. گاه جسد را میسوزاندند و این عمل به دلیل فراوانی چوب و وجود جنگل بیشتر در جنوب دریای مازندران و دیگر مناطق پرجنگل انجام میشد. گاهی نیز اجساد را در دخمههایی میگ
به خانمش گفته بود "اگه رفتی سونوگرافی و معلوم شد دختره یه راست برو خونهی بابات!" اول گمان میکردم شوخی بیمزهای بیش نیست ولی بعد معلوم شد کاملا هم جدیست.هربار پرسیدند" فلانی دوست داری بچه چی باشه؟" میگفت "پسر باشه،دو سر باشه" و میخندید.
آخر هم همین شد، بچه که به دنیا آمد ۴ کلیه داشت که هیچکدام هم درست کار نمیکرد، از همان اول قلبش سوراخ بود، تا همین امروز که ۷،۸ ساله است دوبار عمل کرده و اینبار دفعهی سوم است، چشمش هم درست نمیبیند
همبازی جک نیکلسون در فیلم سینمایی «دیوانه از قفس پرید»، در سن ۹۸ سالگی درگذشت.
به نقل از هالیوود ریپورتر، جوزف الیک بازیگری که بیشتر برای به دوش کشیدن چک نیکلسون در فیلم سینمایی «دیوانه از قفس پرید» معروف شده بود، درگذشت. مرگ الیک توسط مدیر برنامههای وی تایید شده است.
او در سال ۱۹۶۷، در فیلم سینمایی «تهیه کنندگان» به کارگردانی مل بروکز و در سال ۱۹۶۱ در فیلم «یک دنیا معجزه» در کنار بت دیویس و گلن فورد نقش آفرینی کرده است.
الیک در سریال «
مقبره لنین در مسکو
مقبره لنین از جاذبههای ترسناکی است سالانه گردشگران بیشماری را به مسکو میکشاند.
در این آرامگاه جسد مومیایی شده لنین انتظار شما را میکشد. مقبره لنین در میدان سرخ، یکی از ترسناکترین جاذبههای مسکو و شاید مشهورترین مومیایی مدرن در جهان باشد. ولادیمیر ایلیچ لنین در مقبرهای هرمی شکل از جنس گرانیت قرمز و سنگ لابرادوریت سیاه، مومیایی و در زمان فریز شده است. گردشگران با ورود به این سازه با مقبرهای سیاه و سرد مواجه خ
نخل گردانی یکی از میراث ناملموس ایرانی و جاذبه گردشگری فرهنگی است که ثبت شده است.
نخلگردانی یکی از قدیمیترین مراسم مذهبی مرتبط با عاشورا به شمار میرود. نخل جعبهای چوبی به شکل سرو است که ایرانیان اعتقاد دارند نمادی از تابوت امام حسین (ع) به شمار میرود. از این رو احترام ویژهای برای آن قائل هستند. نخل گردانی به عنوان میراث ناملموس به ثبت ملی رسیده است. با مجله گردشگری دلتا همراه باشید تا درباره این آئین سنتی که هر ساله گردشگران ز
نامهای به فرزندانم ۱
به نام خدادلبندانم اگر تا آن روز نظام آموزش و پرورش تغییر رو به بهبودی نداشت و شما نیز همین راه را برای پیمودن بخشی از زندگیتان انتخاب کردید؛ بدانید روزی مادرتان سر کلاس ادبیات در مدرسه ذره ذره وجودش را شور و شعف گرفته است زمانی که معلمش خوانده است:"باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟ داستان از میوههای سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک میگویدباغ بیبرگیخندهاش خونیست اشکآمیزجاودان بر اسب یالا
هنگامی که پیامبر(صلوات الله علیه) و مردم [از خاکسپاری سعد بن معاذ] بازگشتند پرسیدند: ای رسول خدا! با سعد کاری کردی که با هیچکس دیگر نکردهای؛ جنازهاش را بدون ردا و کفش مشایعت کردی؟ فرمود: فرشتگان بدون کفش و ردا در تشییع او حاضر شدند و من به آنان تأسّی جستم. گفتند: یک بار سمت راست تابوت و بار دیگر سمت چپ آن را گرفتی! فرمود: دستم در دست جبرئیل بود و هر جا را که او میگرفت میگرفتم. گفتند: به غُسل او فرمان دادی و خودت بر جنازهاش نماز گزاردی و خو
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه دوم ۹۸
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارندچند تن جای همه دلهره و غم دارندداغ سنگین که شود، پیر شدن هم داردخانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم داردهر که یک گوشه از این خانه عزادار شده استجای جایِ حرم فاطمه گلدار شده استخانه از بوی گل یاس معطر ماندهروی دستاس رد پنجه ی مادر ماندهسرخ شد پلک علی بس که جراحت می دیدآسمان سوخت دلش وقت غروب خورشیدآب می ریخت ولی آب دگرگون می شدنه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شدداغ صد
گمانه اول در مورد نماد مثلث در گنج یابی
نماد مثلث در گنج گمانه اول به این معنا می باشد که پول در مکان بسته ایی می باشد.
دفینه سختی می باشد .
اگر مثلث زاویه تیزی داشته باشد، در جهت آن باید کاوش انجام شود .
و اگر نداشته باشد، باید در اطراف به دنبال ساختارهای متفاوت بود ،
و یا به نماد های کمک کننده سر زد (گمانه دوم)…
گمانه دوم در مورد نماد مثلث در گنج یابی
چیزی است که به خدا، جبرئیل و حضرت عیسی امانت داده شده .
همانطور که ممکن است نشان دهنده یک دفینه
اشموئیل نبی (ع) از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل است و بارگاه او در شهرستان ساوه و در یازده کیلومتری جاده بوئین زهرا قرار گرفته است.
حضرت سموئیل کیست؟اشموئیل (شموئیل، سموئیل) یکی از پیامبران، از خاندان لاوی بود که برای راهنمایی و نجات بنی اسرائیل بعد از شکست خوردن آنها بدست فلسطینیان، فرستاده شد. در زمان چهل سال ستم و سختی، توانست تا حدودی به وضعیت سیاسی بنی اسرائیل سر و سامانی بدهد و اکثر آنها را از بتپرستی و انحراف باز دارد.زندگینامه حضرت
زندگینامه حضرت اشموئیل
اشموئیل نبی (ع) از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل است و بارگاه او در شهرستان ساوه و در یازده کیلومتری جاده بوئین زهرا قرار گرفته است.
حضرت سموئیل کیست؟اشموئیل (شموئیل، سموئیل) یکی از پیامبران، از خاندان لاوی بود که برای راهنمایی و نجات بنی اسرائیل بعد از شکست خوردن آنها بدست فلسطینیان، فرستاده شد. در زمان چهل سال ستم و سختی، توانست تا حدودی به وضعیت سیاسی بنی اسرائیل سر و سامانی بدهد و اکثر آنها را از بتپرستی و انحراف ب
زندگینامه حضرت اشموئیل
اشموئیل نبی (ع) از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل است و بارگاه او در شهرستان ساوه و در یازده کیلومتری جاده بوئین زهرا قرار گرفته است.
حضرت سموئیل کیست؟اشموئیل (شموئیل، سموئیل) یکی از پیامبران، از خاندان لاوی بود که برای راهنمایی و نجات بنی اسرائیل بعد از شکست خوردن آنها بدست فلسطینیان، فرستاده شد. در زمان چهل سال ستم و سختی، توانست تا حدودی به وضعیت سیاسی بنی اسرائیل سر و سامانی بدهد و اکثر آنها را از بتپرستی و انحراف ب
به نام خدای شنهای طبس
حجاب از دیدگاه ابلیس
آلیستر کراولی پیغمبر شیطان ، فردی بود که
حرف های شیطان رو با واسطه ای به نام جنی که خودش رو به اون آیواس معرفی
کرده بود و به گفته ی خودش جنی آبی رنگ بود و اونو Blue jinn صدا می کرد ،
دریافت می کرد .
" کتاب شریعت " کتابیه که از طریق شیطان به
آلیستر کراولی رسید ؛ و متاسفانه دستورات شیطان ( بخصوص تو غرب ) بشدت
داره پیاده می شه ؛ شاید هم اونایی که پیروی می کنن نمی دونن که این
دستورات شیطانه ( لعت خدا بر او باد )
به نام خدای شنهای طبس
حجاب از دیدگاه ابلیس
آلیستر کراولی پیغمبر شیطان ، فردی بود که
حرف های شیطان رو با واسطه ای به نام جنی که خودش رو به اون آیواس معرفی
کرده بود و به گفته ی خودش جنی آبی رنگ بود و اونو Blue jinn صدا می کرد ،
دریافت می کرد .
" کتاب شریعت " کتابیه که از طریق شیطان به
آلیستر کراولی رسید ؛ و متاسفانه دستورات شیطان ( بخصوص تو غرب ) بشدت
داره پیاده می شه ؛ شاید هم اونایی که پیروی می کنن نمی دونن که این
دستورات شیطانه ( لعت خدا بر او باد )
دلم برای صیادم تنگ شده
پیکر شهید صیاد که دفن شد -اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا سلاماللهعلیها. فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یکسری محافظ که نمیشناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظها معلوم شد که آقا آنجا هستند. گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند!! خانوادهی صی
شما "شبی که ماه کامل شد" رو دیدید؟
.
•••••••
.
من امشب دیدمش؛
با پدر و مادرم بودیم.
کاش نمیدیدمش.
کاش لااقل تنها میدیدمش؛
کاش میتونستم باهاش گریه کنم.
.
•••••••
.
یاد اردیبهشت 96 افتادم، یکی بهشت رضای مشهد بود، یکی آرامگاه مدرس کاشمر.
دوتا سرباز که رفتن خدمت و هیچوقت، زنده برنگشتن!
من زیر تابوتشون رو گرفته بودم؛
من تشیعشون کردم؛
من گذاشتمشون روی زمین، که دفن بشن توی خاک.
.
•••••••
.
مادر یکیشون میگفت:
"مادر، مگه هفته
بعضی از شعرها را فراموش کردهام. همان قدر که بعضی از خاطرات زنده و شفاف در مقابل چشمانم حاضرند اما از بعضی دبگرشان چیزی جز ابهام و گنگی گیجکننده در یادم نیست. میگفتند زمانی قوی و قدرتمند هستی که توانایی صرف نظر کردن داشته باشی. قدرت رفتن و برداشتن و داشتن اما نرفتن و برنداشتن و نداشتن. اما برای من همیشه نادیده گرفتن چیز قویتری بود، بسیار قویتر از صرف نظر کردن. نادیده گرفتن. نادیده انگاشتن. که در این نادیدگی حتی تو اهمیتی هم برای آن چی
دیروز خبر فوت سه تن از آشنایان را شنیدم. فامیلی دور و نجیب اهل بابل که در کانادا درگذشت و علتش را نمی دانم.
پیرمردی خوش طینت در مشهد که دست روزگار او را با بابلی ها فامیل ساخت. او بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت. چند شبی را در مشهد، میهمان این بزرگوار بودم.
دوستی پر جنب و جوش در بابل که آخرین تصویرش در ذهن من مربوط می شود به ایام محرم و قبل از عاشورای امسال و تشییع پیکر تفحص شده شهدا در بابل که خاکی را به عنوان تبرک از تابوت شهید گمنام به یادگار هدی
موزه هفت تپه شوشمحوطه باستانی هفت تپه شوش از تاریخی ترین بخش ها دربین النهرین است که وابسته به فرهنگ وتمدن ایلام بوده است . چیزی که درین محوطه مضاعف به دیده میخورد تپه های گوناگون تاریخی است که نام این محل نیزاز همین تپه ها آمده است . این محوطه باستانی حدود ۱/۵ کیلومتر مربع وسعت داراست و از ۱۴ تپه متعدد درست شده شدهاست . در بنا شده در اینجا خرابه ها و مانده هایی از یک شهر باستانی را میبینید که عمر آن به ۳۵۰۰ سال پیشین بر
بعضی دارند از جنازهها ماهی میگیرند و در این کار خبره شدهاند. ولی ما فعلا فقط حالمان بد است.نمیفهمم وسط این عزای بزرگ اینهمه تحلیلهای پیچیدۀ آسمانریسمانی را چگونه بههم میبافند و از این خطا _و اصلا شما بگو خیانت_ بههزارویک دعوی خطا و خیانتِ پیشین که گواهی برایش نداشتند میرسند. خوشبهحالشان که بالاخره شاهدی برای ادعاهایشان یافتند. خوشبهحالشان که میتوانند دلیرتر از قبل دشنام بدهند و دیگری را شماتت کنند. الغرض یا اینه
نام کتاب : دیدار پس از غروب نویسنده : منصوره قنادیان انتشارات : روایت فتحتوضیحات :این کتاب خاطرات شهید مهدی نوروزی است که به روایت همسرشان می باشد تاریخ تولد ایشان۱۵ / ۳ / ۱۳۶۱و تاریخ ازدواج ۲۸ / ۳ / ۱۳۹۱ است وپس از 2 الی 3 سال به سامرا برای دفاع از حرم امام حسن و امام هادی رفتند و در تاریخ ۲۰ / ۱۰ / ۹۳ به فیض شهادت نائل آمدند این شهید یک فرزند به نام هادی دارد که حتی یکسالگی اش را ندیده و سعی کرده در مدت کمی که با فرزند و همسرش بوده بهترین هارا فراهم
یادته از اُحد اومده بودم
پُر بود از زخم، تموم وجودم
سر و روم رو دیدی غرقِ خون بودش
تازه اول عروسیمون بودش
میدیدی روی تنم سرتا پا زخم
دیدی روی بدنم نودتا زخم
دونه دونه زخمامو دوا زدی
باز منو پسر عمو صدا زدی
با دعات کار علی نخورد گره
خندیدی دردِ تنم یادم بره
قول دادم بهت تلافی بکنم
دور بسترت توافی بکنم
تو که گفتی بی علی نمی تونی
چرا روتو از علی می پوشونی
این همه حرف نزدن برا چیه؟!
بغضای زهرای من برا چیه؟!
پهلوتو تکون میدی تیر میکشه!
زخم سینه ات آهِ
رئیس جمهور آمریکا بر تابوت دو سرباز آمریکایی که به تازگی در افغانستان کشته شدند، حاضر شد و ادای احترام به جا آورد.
به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و همسرش ملانیا روز پنجشنبه به پایگاه نیروی هوایی آمریکا موسوم به پایگاه داور سفر کرده و به خانوادههای این دو سرباز آمریکایی کشته شده در افغانستان ابزار تسلیت کردند.
امیدوارم رییس جمهور ایران هم بر سر مزار شهدای روزهای اخیر عرصه امنیت ملی که در فتنه بی تدبیری
به این همه ناز پیاز چه اعتراضی دارم؟ او که پیش از این هم اشک ما را درمیآورد. به شهرآورد سرخآبیها هم اعتراضی ندارم، تمام شهر بوی گند نتیجهگرایی میدهد. مردمی که پول ندارند، پول میدهند تا بلیط بخرند، تا نتیجهی پولهایی را ببینند که قبلا به دست فدراسیون فوتبال از جیبشان بال درآورده و رفته است، تا کسی فکر نکند ایشان خرند. همچنان که مردمی حق انتخاب ندارند و رای میدهند تا آزادی بخرند، تا نتیجهی پولهایی را ببینند که قبلا به دست د
مادرم میگه مطهره چیکار میکنی ؟ میگه هیچی ، سختی های روزگارو میگذرونم - مطهره میگه خاله پیتزایی که خریدم چی شد؟ خاله رفتم پیتزا خریدم تازه 3 تومنم تخفیف گرفته بودم :) اینقدم خوشحال بودم اما نمیدونم چی شد موتوری خورد بهم دیگه بعدشو یادم نمیاد خاله پیتزا هام چی شد؟ کی خوردشون؟ مامانم میگه هیچی ، حتما پرس شد با زمین ، کسی نخوردشون داییم گفت از این ب بعد برا مطهره جشن پیتزا میگیریم :)
- میگه خاله من این اتفاق برام افتاد فهمیدم همه منو خیلی دوست د
حیدرحیدر اولو آخرحیدر حیدرحیدر ساقی کوثرحیدرحیدرحیدر ای مظلوم فاطرحیدر حیدرفاتح خیبرحیدرافتادی در بستر زهرا بابا چشمات از اشکت شده دریا بابامیبینم چه بغضی توی صداته یا زهرا داری روی لب ها داری باباقربون دستای لرزونت بابا پر خونِ زلف پریشونت بابااشکات و پاک کن مگه زینب مُرده قربون چشمای گریونت بابا
یا علی و یا علی یا علی یا علی و یا علی یا علییا علی و یا علی یا علی یا علی و یا علی یا علیسربند زردت شده هم رنگ روت رده خون خشکه روی گوشه ابروتام
زهرا جان سلام
بابا جان نمی دانم این خوابها چه معنی دارد و چرا دیگران باید آن را ببینند و چه حکمتی در آن است. تلاش اندکی هم کردم فرد مطمئن و واردی پیدا کنم ولی نشد.
هفته اول و دوم پس از خاکسپاریت بود که دختر عموی مامان تو را خواب دیده بود. من هم از دیگران شنیدم. گفته بود:
"سه زن بودند. یکی که زهرا را بغل کرده بود سرتاپا سفید پوشیده بود. کنار مزار شهدای محل ایستاده بودند. حرف نمی زدند.من منظورشان را در خواب حس می کردم. دو تا دختر عمو(یا دختر عمه) دیگر
"مشروطه ام با صورتی زخمی"
بر دستهایم رفته تابوتیاز شوش تا بالای امجد راکه می کشد هر روز بر دوشمتهران بی سردار اسعد را
تهران بی فاتح که غم دارداز باغ فاتح تا شکار شیراز زهر پیکان تا شب خرماز زخم کاوه تا شب زنجیر
از گریه هر شوش در شیشهاز خواب هر خرگوش در طوفاناز ذلت هر موج در خشکیاز حسرت هر رقص در باران
از گشتن بیهوده در بلوارتا گشتن بیهوده در لالهاز مردن بیهوده بر دیوارتا کشتن بیهوده در چاله
از وعده های پوچ و چشم لوچاز زهر های چشم و گوش کراز ای
شاعر مهدی زراعتی این بار گفتم از چه دلم غرق ماتم استگفتا عزای مادر سادات عالم استباید دوباره کار خود از سر بگیرمُمثل همیشه اذن ز حیدر بگیرمُزان پس وضو ز چشمه ی کوثر بگیرمُرخصت به ذکر نام تو مادر بگیرمُکودک صفت به مادری ات عشق می کنمکودک نشد به نوکری ات عشق می کنمعطری که از حوالی جنت رسیده ایموجی که تا کرانه ی عصمت رسیده ایسیبی که بر درخت نبوت رسیده ایچون لشکری که بهر ولایت رسیده اینُه سال با پیمبر و نُه سال با علیدادی به هر دوشان زِ ازل دستِ
۱- یکچیزهایی دوباره دارند هجوم میآورند سمتم. خاطراتی از گذشته. یادآوری سختیهایی که گذراندهام. بیشتر از قبل متوجّه این میشوم که چهقدر همهچیز بههمپیوسته و درهمپیچیدهست.
۲- میخواستم روز تولّدم چیزهایی که باید را بنویسم. امّا نشد. خانهی برناردا آلبا را دیدم. من هم خانهام خفقان خانهی برناردا آلبا را داشته و هم کشورم. یکجاهایی نمیدانستم از کدام جهت باید همذاتپنداری کنم. چه پایان خوبی هم داشت:« کوچکترین دختر برن
تیرباران مطهر پیکر امام حسن علیه السلام توسط عایشه
علامه کبیر مقدس اردبیلی رضوان الله علیه مینویسد:
متواتر است که روزی بر استری سوار شده بود و جماعت بنی امیه را بر آن داشته که مانع شوند و امام حسن علیه السلام را از زیارت رسول خدا محروم سازند که گمانش آن بود که امام حسین علیه السلام میخواهد برادرش را در آنجا دفن کند. ابن عباس گفت:
تجمّلت تبغّلت و لو عشت تفیّلت
لک التسع من الثّمن و فی الکلّ تصرّفت
یعنی اى عایشه ! روزى سوار شتر شدى، روز دیگرى ه
بگذار تا انقلاب نشده است با یکدیگر حرف بزنیم، فردا که یا تو زور داری یا من، دیگر حرف حرف زور خواهد بود. بگذار آن آدمهایی که خاک شدند و خاکشان گِل شد و گِلشان دیوار شد از توی دیوارهای گلی بیرون آیند و با من و تو حرف بزنند. بگذار همین حالا که تو حجاب داری و من نه، سر به سر هم بگذاریم، فردا شاید نه روسریای باشد نه سری. بگذار همین حالا که من و تو تنها قلم به دست داریم اندکی باهم قدم بزنیم فردا شاید قلم تو را شکستند یا قلم ران من را. چه کسی میداند ش
عسل در اهرام
عسل در اهرام
باور کردنش سخت است ولی عسل هایی در اهرام مصر پیدا شده اند که کاملا سالم مانده و خوردنی هستند.
باستان شناسان در حالی که مشغول حفاری در اهرام مشهور مصر بودند ، گلدان های حاوی عسل را در یک
مقبره باستانی پیدا کردند .
این عسل که حدود ۳۰۰۰ سال قدمت دارد، قدیمیترین نمونه جهان است و هنوز هم بسیار خوردنی است .
چرا عسل در این مدت طولانی فاسد نشده است؟ چه رازهای در این مسئله وجود دارد؟
فاسد نشدن عسل در مدت سه هزار سال دلیل های م
عجیب ترکیب واژهای هست این لاغر مردنی یعنی اگر به درد دعوا کردن نمیخوری، برو بمیر. لاغر بودن که از یک حدی بیشتر توی چشم بزند میگویند حتما چیزی زدهای، دست به جایی زدهای. این را همان مردمی میگویند که برای رژیم لاغری لهله میزنند اما چه سود که نوبت سرزنش ما آسمان بی با باریده بود و از سرکنگبین انگِ صفرا فزودنش به ما چسبیده بود. میگویند عمرت تمام شد، توی این بخور بخور، تو هم بخور. تابوت به این سبکی خجالت دارد، برای زمین افت دارد، یک
به نام خدای شنهای طبس
حجاب از دیدگاه ابلیسآلیستر کراولی پیغمبر
شیطان ، فردی بود که حرف های شیطان رو با واسطه ای به نام جنی که خودش رو
به اون آیواس معرفی کرده بود و به گفته ی خودش جنی آبی رنگ بود و اونو Blue
jinn صدا می کرد ، دریافت می کرد . " کتاب شریعت " کتابیه که از طریق
شیطان به آلیستر کراولی رسید ؛ و متاسفانه دستورات شیطان ( بخصوص تو غرب )
بشدت داره پیاده می شه ؛ شاید هم اونایی که پیروی می کنن نمی دونن که این
دستورات شیطانه ( لعنت خدا بر او باد )ق
فول آلبوم مهدی یراحی
فول آلبوم مهدی یراحی با کیفیت بالا 320
Full Album Mehdi Yarrahi
لیستی از آهنگهای معروف مهدی یراحی
دانلود آهنگ سرما نزدیکه از مهدی یراحیدانلود آهنگ نفس از مهدی یراحیدانلود آهنگ خاک از مهدی یراحیدانلود آهنگ آشوب از مهدی یراحیدانلود آهنگ اذان از مهدی یراحیدانلود آهنگ به من نگاه کن از مهدی یراحیدانلود آهنگ بغض تو از مهدی یراحیدانلود آهنگ دیوار از مهدی یراحیدانلود آهنگ عیدی از مهدی یراحیدانلود آهنگ فکر من نباش از مهدی یراحیدانلود
با همان لگن پاره که تکنولوژی حداقل دو دهه قبل را دارد، و به لطف دلّالگی و رجّالگی و نهایت بی ثباتی مملکت، قیمتش چند برابر شده و پشت فرمان ماشین چنان نشسته که به قول استاد اخوان ثالث که در وصف مدیران پر تبختر و پر مدعا گفته بود: چون خاقان چین بر پشت فیل، یا قیصر روم بر ارابه ی طلا! اما به نظرم استاد برای ایشان خیلی مایه گذاشته؛ وگرنه نه آن آهن پاره ی تابوت متحرک، فیل و ارابه ی طلا، نه صاحبانش قیصر و خاقان هستند . خلاصه چنان نگاه میکرد که انگار من
فول آلبوم مهدی یراحی
فول آلبوم سینا سرلک با کیفیت بالا 320
Full Album Mehdi Yarrahi
لیستی از آهنگهای معروف مهدی یراحی
دانلود آهنگ سرما نزدیکه از مهدی یراحیدانلود آهنگ نفس از مهدی یراحیدانلود آهنگ خاک از مهدی یراحیدانلود آهنگ آشوب از مهدی یراحیدانلود آهنگ اذان از مهدی یراحیدانلود آهنگ به من نگاه کن از مهدی یراحیدانلود آهنگ بغض تو از مهدی یراحیدانلود آهنگ دیوار از مهدی یراحیدانلود آهنگ عیدی از مهدی یراحیدانلود آهنگ فکر من نباش از مهدی یراحیدانلود
از محمد مهدویفر
آ مثل آزادی ، بر ما شد ارزانیآ مثل آب و برق شد مفت و مجانی
ب مثل یک باتوم در دست مردی شومروزی که می بارد ، بر ملتی مظلوم
پ پول ایرانی ، خاکش به سر گشته!در خواب میدیدم شاهی که برگشته
ت چون تجاوزگر در داخل زنداندیگر نمی گویم ، از دختر ایران
ث ثبت دوران شد ، افعال زشت مانفرین و لعنت بر ، محصولِ کشت ما
ج جنتی زنده ، پویا و پایندهج جنتی جوک شد اسباب هر خنده
چ چاه نفت ما پولش کجا رفته؟پول زبان بسته ، آخر چرا رفته؟
ح چون حجاب
همانطور که قبلا در توضیحات به سمبل های زیادی اشاره کردیم، نمادهای زیادی که از دوران باستان به روزگار ما رسیده اند، عناصر غیرقابل اجتناب و زینتی کلیساها، معابد، خانه ها و مخصوصا لوازم قبور بوده اند. به همین دلیل بیشتر سمبل هایی که قصد توضیح و تفسیرشان را داریم، علایمی هستند که افراد خبره و به اصطلاح «گرگ »های صنعت گنج یابی که عمرشان را در این راه گذاشته اند، مورد تایید قرار داده اند. بعضی از این دیدگاه ها نیز اشتباه و نادرست هستند. حالا بیایی
سی تیر سالروز شهادت روحانی غیور و منبری تأثیرگذار و کم نظیر معاصر،
حاج احمد کافی است. چندی پیش مصاحبه ای با حجت الاسلام ماندگاری جهت تدوین تاریخ
شفاهی خاطرات ایشان داشتم. ایشان خاطره ای از مراسم تشییع آن خطیب توانا نقل کرد
که خواندنش خالی از لطف نیست:
اوایل تابستان سال 57 بود که انتشار خبری در شهر مشهد، موجی از انزجار
را بر ضد دستگاه حاکمیت به راه انداخت. خبر بسیار ناراحت کننده بود. خانواده ما هم
خود را در این مصیبت بزرگ، سهیم و داغدار می دا
روزهای عجیبی است. انگار که یک مسیر بی بازگشت آغاز شده است. انگار که دیگر هیچ چیز مثل سابق نخواهد شد. بعد از شهادت حاج قاسم، در حال التیام و التجاء بودیم که حادثه ی تلخ دیگری رسید. آن جمعِ غریبانه که رفتند و کسی هیچ نگفت! عاشقانه زیر تابوت را گرفته بودند که در ازدحام شهر جان دادند و کسی دم بر نیاورد و در مظلومیت محض به خاک شدند. سکوت پیشه کردیم تا مصیبت دو نشود، نقصان مایه و شماتت همسایه! در بهت این بودیم که آن حادثه ی تلخ تر رسید. طوری نفس را در سین
به قلم دامنه : به نام خدا. این پُستم را نخوانید، مگر خود بخواهید. تماس گرفتم. گفت اصلاً دست به ماشین نزن، تمام شهر قفل است. گوش دادم. دوش گرفتمُ اسمش را هم گذاشتم غسل دیدار. نمیدانم چنین غسلی هم داریم! یا نه. دو دنده ڪلید را چرخاندمُ از قفل منزل مطمئن شدمُ پیاده، راه افتادم سمت دیدار. از میانبُر رفتم، به تعبیر محلی: دلِهراه؛ ڪه دلِ راه بود و راهِ دل. ۵۶ دقیقهی بعد، با طیڪردن میدان مرجعیت، رسیدم به نقطهایی ڪه با خود قرار گذاشتم قرارگاه دید
«حرف آخر»
من نبض «شعر» خویش گرفتمتبش از چهل گذشتبیهوده است کوششتان، رفتنیست اوتا فرصت این میانه نشستهستپاشویهاش کنید_شاید بدل درین دم آخراو را ترانهایستوندر ترانهاشاز آنچه تاکنون نسرودهستاو را نشانهایست!
او آن زمان که رنگ سلامت بروی داشتتابوت آنچه «قالب» شعر استچون کاسهای شکست!از این مریضحتی پس از هزارهی میلاد بانگ منعیسی شدن، ز گور پریدن، عجیب نیست!_زیرا که او منادی راه نجات بودزینرو در ابتدای رسالتسد بزرگ «قا
خلاصه انیمه 1
یکی از خانوداه های اشراف زاده انگلیس، فانتوم هایو، سرپیشخدمتی به نام سباستین مایکلز دارند. او بدون شک دارای دانش کامل، رفتارهای بی نقص و استعداد هنرهای جسمانی است. اما بنا به دلایلی، وی به عنوان استادی ۱۲ ساله انجام وظیفه می کند.
خلاصه انیمه 2
در قرن نوزدهم در انگلستان، یک سال و سه ماه بعد از اتمام ماجراهای سری اول،Kuroshitsuji IIیکپیشخدمت به ارباب جوان جدید معرفی میکند.Alois Trancyسادیستیک (کسی که از رنج دیگران لذت میبرد) و درعین حال خوش
در هجوم گرگها برّه دریده می شودزخمهای ماندگارت را برادر حفظ کنتا شهادت فاصله یک گام قسمت را ببینصندلی چرخدارت را برادر حفظ کن
مین و خمپاره به جسم و جان تو بوسه زدنداین نشان افتخارت را برادر حفظ کندرد ترکش در تنت به مغز استخوان رسیدتو غرور کوهسارت را، برادر حفظ کنتو غرور کوهسارت را، برادر حفظ کنهر ترازویی اگر حق تو را ناحق گرفتاعتقاد ذولفقارت را، برادر حفظ کنهر که نان از اسم تو خورد و تو را تنها گذاشتتو خدای روزگارت را، برادر حفظ کنگریه های
سید حسن رسولی طی یادداشتی نوشت: «در گذشت یار و همدم وفادار مرحوم دکتر شریعتی و مادر فداکار فرزندان صاحبنظر و آزادی خواه ایشان،مرحومه فقیده سعیده.سرکار خانم پوران شریعت رضوی خراسانی را مجدداً تسلیت عرض می کنم.رحمت و مغفرت الهی روح این شخصیت آموزنده، و صبر و بردباری بستگان معزا را مسالت دارم.
نسل من دکتر شریعتی را معلم انقلاب می داند. بر این باور طی دوره استانداری خراسان در سفر به کشور سوریه و حضور در دمشق و زیارت حرم مطهر حضرت زینب سلام ال
به قلم دامنه : به نام خدا. این پُستم را نخوانید، مگر خود بخواهید.
تماس گرفتم. گفت اصلاً دست به ماشین نزن، تمام شهر قفل است. گوش دادم. دوش
گرفتمُ اسمش را هم گذاشتم غسل دیدار. نمیدانم چنین غسلی هم داریم! یا نه.
دو دنده ڪلید را چرخاندمُ از قفل منزل مطمئن شدمُ پیاده، راه افتادم سمت
دیدار. از میانبُر رفتم، به تعبیر محلی: دلِهراه؛ ڪه دلِ راه بود و راهِ
دل. ۵۶ دقیقهی بعد، با طیڪردن میدان مرجعیت، رسیدم به نقطهایی ڪه با خود
قرار گذاشتم قرارگاه
آدم باید خیلی شأن و مرتبه بالایی داشته باشد که رسول خدا پیش پایش از
جا بلند شود که هیچ، چند قدمی هم به استقبالش بیاید! این طور نیست؟
این که رسول خدا به مردم توصیه کند احترام کسی را به طور ویژه نگاه
دارند و پیش پایش از جا بلند شوند، افتخار بزرگی است؛ مگر نه؟!
این که پیامبر با مرگ کسی اندوهگین شود و با پای برهنه به تشییعش برود
و خودش برای او نماز بخواند و هر چند قدم، جایش را تغییر داده تا بتواند هر چهار
طرف تابوت او را بگیرد و خودش با دستان مبارکش ب
فیلم نمایش علمداری با دو بال پرواز
کاری از گروه نمایش فطرس
برای دانلود روی هر قسمت کلیک کنید
قسمت اول-وصیت حضرت علی (ع)
قسمت دوم-تابوت امام حسن (ع)
قسمت سوم-امان نامه وشیطان
کاری از گروه فرهنگی امام زمان عج منبر کرتی
قرار بود مراسم توی تهران ساعت هشت صبح برگزار شود.هوا نیمه تاریک و در حال روشن شدن که توی دانشگاه تهران جای سوزن انداختن نبود.توی گروه ،بچه ها به هم پیام می دادند و خبر از اینکه: کجایید؟..کی می رسید؟..توی حیاط هم جا نیست؟..من سر چهار راه ولیعصر ماندم تو ترافیک آدمها.قرار شد هرکس هر جایی هست بماند و بشود خبرنگار افتخاری گروه.ساعت هشت صبح و ازدحام جمعیتی که با خودت می گفتی :فکر کنم الان بهترین وقت هست که آقا دزده به تمام خانه ها یک سر بزند و بعد جواب
ترامپ در اعلام معامله قرن گفت : "من کارهای زیادی برای اسرائیل کردم" !!
براش دست زدندتو تمام خبرگزاریها تو بوق کردنآمریکایی ها لایک کردن و .....
حالا اگر ایران بگوید : "من کارهای زیادی برای فلسطین و لبنان کردهام" !! متهم میشود به دخالت در منطقه و برهم زنندهی امنیت و پول کشور را خرج بیگانه کردن و چه و چه و چه !!!!
ترامپ میگه : ما برای منافع ملت آمریکا در خاورمیانه حضور داریم . براش دست میزنند ، تاییدش میکنن ، به تابوت سربازان آمریکایی کشته شده
سلام بر شهیدان، غریبان شهرهای سوت و کورخبری آمد که دلمان را شاد کرد، یوسفی بعد از سی و یک سال به دیدار یعقوب چشمانمان می آید، میخواستم خود را آماده دیدارش کنم. میخواستم خانه دلم را آب و جارو بزنم تا قدوم نورانیش تاریکخانه دلم را نورانی کندکی میرسد؟کسی باخبر نیستناگهان خبری بدستم رسید که متحیرم کرد، امروز صبح مسافر مصر ما وارد شد!!!پس چرا کسی خبر دار نشد؟حتی خانواده اش هم دیر رسیدند! هرکسی دیگری را مقصر می داند و...و برای اینکه اشتباهشان را جبر
سلام بر شهیدانغریبان شهرهای سوت و کور
خبری آمد که دلمان را شاد کرد، یوسفی بعد از سی و یک سال به دیدار یعقوب چشمانمان می آید، میخواستم خود را آماده دیدارش کنم. میخواستم خانه دلم را آب و جارو بزنم تا قدوم نورانیش تاریکخانه دلم را نورانی کندکی میرسد؟کسی باخبر نیستناگهان خبری بدستم رسید که متحیرم کرد، امروز صبح مسافر مصر ما وارد شد!!!پس چرا کسی خبر دار نشد؟حتی خانواده اش هم دیر رسیدند! هرکسی دیگری را مقصر می داند و...و برای اینکه اشتباهشان را جبرا
درباره این سایت